شدهست خیره به جاده دو چشم تار مدینه
به پیشوازی تنهاترین سوار مدینه
این اشکهای داغ را ساده نبینید
بَر دادن این باغ را ساده نبینید
مشتاق و دلسپرده و ناآرام
زین کرد سوی حادثه مَرکب را
شکست باورت، ای کوه! پشت خنجر را
نشاند در تب شک، غیرت تو باور را
سلام! ای سلام خدا بر سلامت!
درود! ای کلام الهی، کلامت!