هان این نفس شمرده را قطع کنید
آری سر دلسپرده را قطع کنید
از هالۀ انتظار، خواهد آمد
بر خورشیدی سوار خواهد آمد
تفسیر او به دست قلم نامیسّر است
در شأن او غزل ننویسیم بهتر است
اگر خدا به زمین مدینه جان میداد
و یا به آن در و دیوارها دهان میداد
هرچند نفس نمانده تا برگردیم
با این دل منتظر، کجا برگردیم؟
زیر بار کینه پرپر شد ولی نفرین نکرد
در قفس ماند و کبوتر شد ولی نفرین نکرد
دگر چه باغ و درختی بهار اگر برود
چه بهره از دل دیوانه یار اگر برود
مست از غم توام غم تو فرق میکند
محو توام که عالم تو فرق میکند