یاد تو گرفته قلبها را در بر
ماییم و درود بر تو ای پیغمبر
وقت وداع فصل بهاران بگو حسین
در لحظههای بارش باران بگو حسین
شَمَمتُ ریحَکَ مِن مرقدِک، فَجَنَّ مشامی
به کاظمین رسیدم برای عرض سلامی
پا گرفته در دلم، آتشی پنهان شده
بند بندم آتش و سینه آتشدان شده
دگر چه باغ و درختی بهار اگر برود
چه بهره از دل دیوانه یار اگر برود