ما منتظران همیشه مشغول دعا
هستیم شبانهروز در ذکر و ثنا
آنجا كه حرف توست دگر حرف من كجاست؟
در وصل جای صحبت از خویشتن كجاست؟
گودال قتلگاه است، یا این که باغ سیب است؟
این بوی آشنایی از تربت حبیب است
اینگونه که با عشق رفاقت دارد
هر لحظه لیاقت شهادت دارد
برگرد ای توسل شبزندهدارها
پایان بده به گریۀ چشمانتظارها
گرفته درد ز چشمم دوباره خواب گران را
مرور میکنم امشب غم تمام جهان را
بیزره رفت به میدان که بگوید حسن است
ترسی از تیر ندارد زرهش پیرهن است...