تا با حرم سبز تو خو میگیرم
در محضر چشمت آبرو میگیرم
من كیستم؟ کبوتر بیآشیانهات
محتاج دستهای تو و آب و دانهات
گر بر سر نفس خود امیری، مردی
ور بر دگری نکته نگیری، مردی
دل گفت مرا علم لَدُنّی هوس است
تعلیمم کن اگر تو را دسترس است
شکست باورت، ای کوه! پشت خنجر را
نشاند در تب شک، غیرت تو باور را
عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز
نهضتت مایهٔ الهام جهان است هنوز