بهارا! حال زارم را بگویم؟
دل بی برگ و بارم را بگویم؟
تابید بر زمین
نوری از آسمان
خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
تو قلّهنشین بام خوبیهایی
تنها نه نشان که نام خوبیهایی
فریاد اگرچه در تو پنهان بودهست
خورشید تکلّمت فروزان بودهست