غریبِ در وطن، میسوخت آن شب
درون خویشتن، میسوخت آن شب
پیشانیات
از میان دیوار میدرخشد
اول دفتر به نام خالق اکبر
آنکه سِزَد نام او در اولِ دفتر
به گونۀ ماه
نامت زبانزد آسمانها بود
و کاش مرد غزلخوان شهر برگردد
به زیر بارش باران شهر برگردد
ای آنکه غمت وقف دلِ یاران شد
بر سینه نشست و از وفاداران شد