با ظلم بجنگ، حرف مظلوم این است
راهی که حسین کرده معلوم این است
گفت رنجور دلش از اثر فاصلههاست
آن که دلتنگ رسیدن به همه یکدلههاست
روز، روز نیزه و شمشیر بود
ظهر داغ خون و تیغ و تیر بود
پیشانیات
از میان دیوار میدرخشد
به گونۀ ماه
نامت زبانزد آسمانها بود
راضی به جدايی از برادر نشده
با چند اماننامه کبوتر نشده