پیغمبر و زهرا و حیدر یک وجودند
روز ازل تصویر یک آیینه بودند
چه اعجازیست در چشمش که نازلکرده باران را
گلستان میکند لبخندهای او بیابان را
بهنام آنکه جان را فکرت آموخت
چراغ دل به نور جان برافروخت
ای دانش و کمال و فضیلت سه بندهات
دشمن گشادهرو، ز گلستان خندهات
با نگاه روشنت پلک سحر وا میشود
تا تبسم میکنی خورشید پیدا میشود