آنچنان کز رفتن گل خار میماند به جا
از جوانی حسرت بسیار میماند به جا
با اشک تو رودها درآمیختهاند
از شور تو محشری بر انگیختهاند
دلبستگىست مادر هر ماتمى كه هست
مىزايد از تعلق ما، هر غمى كه هست
افسوس که ایام شریف رمضان رفت
سی عید به یک مرتبه از دست جهان رفت
در هيچ پرده نيست، نباشد نوای تو
عالم پر است از تو و خالیست جای تو
دلِ آگاه ز تن فکر رهايی دارد
از رفيقی که گران است جدايی دارد
به دست غیر مبادا امیدواری ما
نیامدهست به جز ما کسی به یاری ما
اگر وطن به مقام رضا توانی کرد
غبار حادثه را توتیا توانی کرد
من و این داغ در تکرار مانده
من و این آتش بیدار مانده