سجادۀ سبز من چمنزاران است
اشکم به زلالی همین باران است
عالم همه مبتدا، خبر کرببلاست
انسان، قفس است و بال و پر کرببلاست
آورده است بوی تو را کاروان به شام
پیچیده عطر واعطشای تو در مشام
یک پنجره، گلدانِ فراموش شده
یک خاطره، انسانِ فراموش شده
ای یکهسوار شرف، ای مردتر از مرد!
بالایی من! روح تو در خاک چه میکرد؟