میگوید از شکستن سرو تناورش
این شیرزن که مثل پدر، مثل مادرش...
عالم همه مبتدا، خبر کرببلاست
انسان، قفس است و بال و پر کرببلاست
یک پنجره، گلدانِ فراموش شده
یک خاطره، انسانِ فراموش شده
زنی شبیه خودش عاشق، زنی شبیه خودش مادر
سپرده بر صف آیینه دوباره آینهای دیگر
ای یکهسوار شرف، ای مردتر از مرد!
بالایی من! روح تو در خاک چه میکرد؟
گاهی اگر با ماه صحبت کرده باشی
از ما اگر پیشش شکایت کرده باشی