کجاست جای تو در جملۀ زمان که هنوز...
که پیشازاین؟ که هماکنون؟ که بعدازآن؟ که هنوز؟
ای دلنگران که چشمهایت بر در...
شرمنده که امروز به یادت کمتر...
در این سحر که سحرهای دیگری دارد
دل من از تو خبرهای دیگری دارد
بر روی نیزه ماه درخشان برای چه؟
افتاده کنج صومعه قرآن برای چه؟
با دشمن خویشیم شب و روز به جنگ
او با دم تیغ آمده، ما با دل تنگ
زهی آن عبد خدایی که خداییست جلالش
صلوات از طرف خالق سرمد به جمالش
برخیز که راه رفته را برگردیم
با عشق به آغوش خدا برگردیم