سجادۀ سبز من چمنزاران است
اشکم به زلالی همین باران است
آمادهاند، گوش به فرمان، یکی یکی
تا جان نهند بر سر پیمان یکی یکی
آورده است بوی تو را کاروان به شام
پیچیده عطر واعطشای تو در مشام
آنجا كه حرف توست دگر حرف من كجاست؟
در وصل جای صحبت از خویشتن كجاست؟
برگرد ای توسل شبزندهدارها
پایان بده به گریۀ چشمانتظارها
قرآن که کلام وحده الا هوست
آرامش جان، شفای دلها، در اوست