دی بود و درد بود و زمستان ادامه داشت
آن سوی پنجره تب طوفان ادامه داشت
همسایه! غم دوباره شده میهمانتان؟
پوشیدهاند رخت عزا دخترانتان
افقهای باز و کرانهای تازه
زمینهای نو، آسمانهای تازه
عشق بیپرواست، بسم الله الرحمن الرحیم
هرکسی با ماست، بسم الله الرحمن الرحیم
خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
قرآن که کلام وحده الا هوست
آرامش جان، شفای دلها، در اوست
روشن از روی تو آفاق جهان میبينم
عالم از جاذبهات در هيجان میبينم