ای دل سوختگان شمع عزای حرمت
اشک ما وقف تو و کربوبلای حرمت
کسی که عشق بُوَد محو بردباری او
روان به پیکر هستیست لطف جاری او
میرود بر لبۀ تیغ قدم بردارد
درد را یکتنه از دوش حرم بردارد
بىسر و سامان توام يا حسين
دست به دامان توام يا حسين
رُخش چه صبح ملیحی، لبش چه آب حیاتی
علی اکبر لیلاست بَه چه شاخه نباتی