همین که بهتری الحمدلله
جدا از بستری، الحمدلله
خوشا آنان که چرخیدند در خون
خدا را ناگهان دیدند در خون
لحظهاى در خود فنا شو تا بقا پيدا كنى
از منيّتها جدا شو تا منا پيدا كنى
اگر خواهی ای دل ببینی خدا را
نظر کن تو آیینۀ حقنما را
بهنام او که دل را چارهساز است
به تسبیحش زمین، مُهر نماز است
منظومهٔ دهر، نامرتب شده بود
هم روز رسیده بود هم شب شده بود
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر