خوشا آنان که چرخیدند در خون
خدا را ناگهان دیدند در خون
شکست باورت، ای کوه! پشت خنجر را
نشاند در تب شک، غیرت تو باور را
اذانی تازه کرده در سرم حسّ ترنم را
ندای ربّنا را، اشک در حال تبسم را
بهنام او که دل را چارهساز است
به تسبیحش زمین، مُهر نماز است
همّت ای جان که دل از بند هوا بگشاییم
بال و پر سوی سعادت چو هما بگشاییم