ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
اذانی تازه کرده در سرم حسّ ترنم را
ندای ربّنا را، اشک در حال تبسم را
در آتشی از آب و عطش سوخت تنت را
در دشت رها کرد تن بیکفنت را
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام