پس از چندین و چندین سال آمد پیکرش تازه
نگاهش از طراوت خیستر، بال و پرش تازه
بد نیست که از سکوت تنپوش کنی
غوغای زمانه را فراموش کنی
چون کوفه که چهرهای پر از غم دارد
این سینه، دلی شکسته را کم دارد
ای دلنگران که چشمهایت بر در...
شرمنده که امروز به یادت کمتر...
یک کوه رشید دادهام ای مردم!
یک باغ امید دادهام ای مردم!
خوش باد دوباره یادی از جنگ شدهست
دریاچۀ خاطرات خونرنگ شدهست
با دشمن خویشیم شب و روز به جنگ
او با دم تیغ آمده، ما با دل تنگ
چون آينه، چشم خود گشودن بد نيست
گرد از دل بيچاره زدودن بد نيست
برخیز که راه رفته را برگردیم
با عشق به آغوش خدا برگردیم