پس از چندین و چندین سال آمد پیکرش تازه
نگاهش از طراوت خیستر، بال و پرش تازه
بد نیست که از سکوت تنپوش کنی
غوغای زمانه را فراموش کنی
خوشا آنان که چرخیدند در خون
خدا را ناگهان دیدند در خون
اذانی تازه کرده در سرم حسّ ترنم را
ندای ربّنا را، اشک در حال تبسم را
بهنام او که دل را چارهساز است
به تسبیحش زمین، مُهر نماز است