میان هجمۀ غمها اگر پناه ندارد
حسین هست نمیگویم او سپاه ندارد
سکهها ایمانشان را برد، بیعتها شکست
یک به یک سردارها رفتند قیمتها شکست
بارها از سفرهاش با اینکه نان برداشتند
روز تشییع تنش تیر و کمان برداشتند
مست از غم توام غم تو فرق میکند
محو توام که عالم تو فرق میکند