چه در هیبت، چه در غیرت، چه در عشق، اولین هستی
که بر انگشتر فضل و شرف همچون نگین هستی
پا گرفته در دلم، آتشی پنهان شده
بند بندم آتش و سینه آتشدان شده
اذانی تازه کرده در سرم حسّ ترنم را
ندای ربّنا را، اشک در حال تبسم را
ای انتظارِ جاری ده قرن تا هنوز
بیتو غروب میشود این روزها هنوز