همین که بهتری الحمدلله
جدا از بستری، الحمدلله
خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
پا گرفته در دلم، آتشی پنهان شده
بند بندم آتش و سینه آتشدان شده
منظومهٔ دهر، نامرتب شده بود
هم روز رسیده بود هم شب شده بود
فکری به حال ماهی در التهاب کن
بابا برای تشنگی من شتاب کن
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر