چون کوفه که چهرهای پر از غم دارد
این سینه، دلی شکسته را کم دارد
مرد خرمافروش در زندان، راوی سرنوشت مختار است
حرفهایی شنیدنی دارد، سخنانش کلید اسرار است
جنّت نشانی از حرم توست یا حسن
فردوس سائل کرم توست یا حسن
یک کوه رشید دادهام ای مردم!
یک باغ امید دادهام ای مردم!
خوش باد دوباره یادی از جنگ شدهست
دریاچۀ خاطرات خونرنگ شدهست
طبع و سخن و لوح و قلم گشته گهربار
در مدح گل باغ علی، میثم تمار
کوه عصیان به سر دوش کشیدم افسوس
لذت ترک گنه را نچشیدم افسوس
چون نخل، در ایستادگی، خفتن توست
دل مشتری شیوۀ دُرّ سفتن توست
ای شیرخدا و اسد احمد مختار
در بدر و احد لشکر حق را سر و سردار
از غربتت اگرچه سخنهاست یا علی
دنیا دگر بدون تو تنهاست یا علی
چون آينه، چشم خود گشودن بد نيست
گرد از دل بيچاره زدودن بد نيست