میگوید از شکستن سرو تناورش
این شیرزن که مثل پدر، مثل مادرش...
باز هم آدینه شد، ماندهام در انتظار
چشم در راه توام، بیقرارم، بیقرار
زنی شبیه خودش عاشق، زنی شبیه خودش مادر
سپرده بر صف آیینه دوباره آینهای دیگر
یکی از همین روزها، ناگهان
تو میآیی از نور، از آسمان
شبی که نور زلال تو در جهان گم شد
سپیده، جامه سیه کرد و ناگهان گُم شد
در آتشی از آب و عطش سوخت تنت را
در دشت رها کرد تن بیکفنت را
بعد از آن واقعهٔ سرخ، بلا سهم تو شد
پیکر سوختهٔ کربوبلا سهم تو شد
گاهی اگر با ماه صحبت کرده باشی
از ما اگر پیشش شکایت کرده باشی