دی بود و درد بود و زمستان ادامه داشت
آن سوی پنجره تب طوفان ادامه داشت
ما منتظران همیشه مشغول دعا
هستیم شبانهروز در ذکر و ثنا
سجادۀ سبز من چمنزاران است
اشکم به زلالی همین باران است
همسایه! غم دوباره شده میهمانتان؟
پوشیدهاند رخت عزا دخترانتان
افقهای باز و کرانهای تازه
زمینهای نو، آسمانهای تازه
عشق بیپرواست، بسم الله الرحمن الرحیم
هرکسی با ماست، بسم الله الرحمن الرحیم
آورده است بوی تو را کاروان به شام
پیچیده عطر واعطشای تو در مشام
اینگونه که با عشق رفاقت دارد
هر لحظه لیاقت شهادت دارد