ای دل سوختگان شمع عزای حرمت
اشک ما وقف تو و کربوبلای حرمت
کسی که عشق بُوَد محو بردباری او
روان به پیکر هستیست لطف جاری او
تشنگان را سحاب پیدا شد
رحمت بیحساب پیدا شد
از هالۀ انتظار، خواهد آمد
بر خورشیدی سوار خواهد آمد
مدینه حسینت کجا میرود؟
اگر میرود، شب چرا میرود؟
هرچند نفس نمانده تا برگردیم
با این دل منتظر، کجا برگردیم؟