عمری به اسارت تو بودم ای مرگ
لرزان ز اشارت تو بودم ای مرگ
عید آمد و ما حواسمان تازه نشد
از اصل نشد اساسمان تازه نشد
اسفندِ امسالین چرا پَر، وا نکردی؟
پرواز در این ماهِ بیپروا نکردی
گل و ترانه و لبخند میرسد از راه
بهار، سرخوش و خرسند میرسد از راه
روزههایم اگرچه معیوب است
رمضان است و حال من خوب است
آه میکشم تو را با تمام انتظار
پر شکوفه کن مرا، ای کرامت بهار