حوادث: آتش و، ما: خار و، غم: دود و، سرا: بیدر
از آن روزم سیه، دل تیره، لب خشک است و مژگان تر
عید آمد و ما حواسمان تازه نشد
از اصل نشد اساسمان تازه نشد
اسفندِ امسالین چرا پَر، وا نکردی؟
پرواز در این ماهِ بیپروا نکردی
گل و ترانه و لبخند میرسد از راه
بهار، سرخوش و خرسند میرسد از راه
روزههایم اگرچه معیوب است
رمضان است و حال من خوب است