میگوید از شکستن سرو تناورش
این شیرزن که مثل پدر، مثل مادرش...
گر بر سر نفس خود امیری، مردی
ور بر دگری نکته نگیری، مردی
دل گفت مرا علم لَدُنّی هوس است
تعلیمم کن اگر تو را دسترس است
اول دفتر به نام خالق اکبر
آنکه سِزَد نام او در اولِ دفتر
زنی شبیه خودش عاشق، زنی شبیه خودش مادر
سپرده بر صف آیینه دوباره آینهای دیگر
روشن از روی تو آفاق جهان میبينم
عالم از جاذبهات در هيجان میبينم
گاهی اگر با ماه صحبت کرده باشی
از ما اگر پیشش شکایت کرده باشی