دی بود و درد بود و زمستان ادامه داشت
آن سوی پنجره تب طوفان ادامه داشت
همسایه! غم دوباره شده میهمانتان؟
پوشیدهاند رخت عزا دخترانتان
افقهای باز و کرانهای تازه
زمینهای نو، آسمانهای تازه
عشق بیپرواست، بسم الله الرحمن الرحیم
هرکسی با ماست، بسم الله الرحمن الرحیم
پا گرفته در دلم، آتشی پنهان شده
بند بندم آتش و سینه آتشدان شده
ای عشق! کاری کن که درماندند درمانها
برگرد و برگردان حقیقت را به ایمانها
دلم تنهاست، ماتم دارم امشب
دلی سرشار از غم دارم امشب
کسی که دیگر خود خدا هم، نیافریند مثال او را
چو من حقیری کجا تواند، بیان نماید خصال او را