مرگ بر تازیانهها
تازیانههای بیامان، به گردههای بیگناه بردگان
در این کشتی درآ، پا در رکاب ماست دریاها
مترس از موج، بسم الله مجراها و مُرساها
این روزها چقدر شبیه ابوذرند
با سالهای غربت مولا برادرند
دشتی پر از شقایق پرپر هنوز هست
فرق دو نیم گشتۀ حیدر هنوز هست
با گام تو راه عشق، آغاز شود
شب با نفس سپیده دمساز شود
زندگی جاریست
در سرود رودها شوق طلب زندهست