شدهست خیره به جاده دو چشم تار مدینه
به پیشوازی تنهاترین سوار مدینه
یاد تو گرفته قلبها را در بر
ماییم و درود بر تو ای پیغمبر
این اشکهای داغ را ساده نبینید
بَر دادن این باغ را ساده نبینید
ای آینهدار پنج معصوم!
در بحر عفاف، دُرّ مکتوم
یکی اینسان، یکی اینگونه باید
که شام و کوفه را رسوا نماید
چه رازی از دل پاکت شنیدند؟
درون روح بیتابت چه دیدند؟