میگوید از شکستن سرو تناورش
این شیرزن که مثل پدر، مثل مادرش...
مصائب تو مگر از مسیح کمتر بود؟
چه قدر سهم دل آخرین پیمبر بود؟
قافله قافله از دشت بلا میگذرد
عشق، ماتمزده از شهر شما میگذرد
هنوز از جبهه میآید نسیم آشنای تو
خیالانگیز و رؤیایی عروج تا خدای تو
مدینه میروی آهسته از بقیع بپرس
که راز گم شدن قبر مادر ما چیست؟
زنی شبیه خودش عاشق، زنی شبیه خودش مادر
سپرده بر صف آیینه دوباره آینهای دیگر
حسین، کشتهٔ دیروز و رهبر روز است
قیام اوست که پیوسته نهضتآموز است
زمین ز بتکدهها پُر شدهست، ابراهیم!
دوباره دور تفاخر شدهست ابراهیم
گاهی اگر با ماه صحبت کرده باشی
از ما اگر پیشش شکایت کرده باشی
دنیاست چو قطرهای و دریا، زهرا
کی فرصت جلوه دارد اینجا زهرا؟