ای خاک ره تو خطّۀ خاک
پاکی ز تو دیده عالم پاک
سر تا به قدم آینۀ حسن خدایی
کارش ز همه خلق جهان عقدهگشایی
چشمۀ خور در فلک چارمین
سوخت ز داغ دل امّالبنین
ای همه جا یار رسولِ خدا
محرم اسرار رسولِ خدا
آبی برای رفع عطش، در گلو نریخت
جان داد تشنهکام و به خاک آبرو نریخت
گر سوى ملک عدم باز بیابى راهى
شاید از سرّ وجودت بدهند آگاهى
دختر فکر بکر من، غنچۀ لب چو وا کند
از نمکین کلامِ خود حقِ نمک ادا کند