گفتیم وقت شادی و وقت عزا، حسین
تنها دلیل گریه و لبخند ما حسین
میآیم از رهی که خطرها در او گم است
از هفتمنزلی که سفرها در او گم است
بیتاب دوست بودی و پروا نداشتی
در دل به غیر دوست تمنا نداشتی
با اشک تو رودها درآمیختهاند
از شور تو محشری بر انگیختهاند
قلم به دست گرفتم، خدا خدا بنویسم
به خاطر دل خود، نامهای جدا بنویسم
به دست غیر مبادا امیدواری ما
نیامدهست به جز ما کسی به یاری ما
من و این داغ در تکرار مانده
من و این آتش بیدار مانده