یاد تو گرفته قلبها را در بر
ماییم و درود بر تو ای پیغمبر
صلاة ظهر شد، ای عاشقان! اذان بدهید
به شوق سجده، به شمشیر خود امان بدهید
اشکها! فصل تماشاست امانم بدهید
شوقِ آیینه به چشم نگرانم بدهید
قلم به دست گرفتم، خدا خدا بنویسم
به خاطر دل خود، نامهای جدا بنویسم
ازل برای ابد ملک لایزالش بود
چه فرق میکند آخر، که چند سالش بود