غریبِ در وطن، میسوخت آن شب
درون خویشتن، میسوخت آن شب
بیحرمتی به ساحت خوبان قشنگ نیست
باور کنید پاسخ آیینه سنگ نیست
عالم همه مبتدا، خبر کرببلاست
انسان، قفس است و بال و پر کرببلاست
یک پنجره، گلدانِ فراموش شده
یک خاطره، انسانِ فراموش شده
ای آنکه غمت وقف دلِ یاران شد
بر سینه نشست و از وفاداران شد
قلم به دست گرفتم، خدا خدا بنویسم
به خاطر دل خود، نامهای جدا بنویسم