باز هم آدینه شد، ماندهام در انتظار
چشم در راه توام، بیقرارم، بیقرار
او هست ولی نگاهِ باطل از ماست
دیوارِ بلندِ در مقابل از ماست
یکی از همین روزها، ناگهان
تو میآیی از نور، از آسمان
میرسم خسته میرسم غمگین
گرد غربت نشسته بر دوشم
شبی که نور زلال تو در جهان گم شد
سپیده، جامه سیه کرد و ناگهان گُم شد
بعد از آن واقعهٔ سرخ، بلا سهم تو شد
پیکر سوختهٔ کربوبلا سهم تو شد