در این حریم هر که بیاید غریب نیست
هرکس که دلشکسته بُوَد بینصیب نیست
نه دعبلم نه فرزدق که شاعرت باشم
که شاعرت شده، مقبول خاطرت باشم
چشمم به هیچ پنجره رغبت نمیکند
جز با ضریح پاک تو صحبت نمیکند
هر زمانی که شهیدی به وطن میآید
گل پرپر شده در خاطر من میآید
ای پاسخ بیچون و چرای همۀ ما
اکنون تویی و مسألههای همۀ ما
هرچند حال و روز زمین و زمان بَد است
یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است
چه جانماز پی اعتكاف بر دارد
چه ذوالفقار به عزم مصاف بر دارد