خوشا آنان که چرخیدند در خون
خدا را ناگهان دیدند در خون
یا علی گفتم همه درها به رویم باز شد
یا علی گفتم، چه شیرین شعر من آغاز شد
شکست باورت، ای کوه! پشت خنجر را
نشاند در تب شک، غیرت تو باور را
بهنام او که دل را چارهساز است
به تسبیحش زمین، مُهر نماز است
یا علی! این کیست میآید شتابان سوی تو؟
با قدی رعنا و بازویی چنان بازوی تو؟
دستهایت را که در دستش گرفت آرام شد
تازه انگاری دلش راضی به این اسلام شد