گوش بسپار که از مرگ خبر میآید
خبر از مرگ چنین تازه و تر میآید
با هیچکس در زندگی جز درد همپا نیستم
بیدرد تنها میشوم، با درد تنها نیستم
در سکوتی لبالب از فریاد گوشه چشمی به آسمان دارد
یک بغل بغض و تاول و ترکش، یک بغل بغض بیکران دارد
دشمن که به حنجر تو خنجر بگذاشت
خاموش، طنین نای تو میپنداشت
روز عاشوراست
کربلا غوغاست
هر چند قدش خمیده، امّا برپاست
چندیست نیارمیده، امّا برپاست