میخواستم بیای با گلای انار
برات کوچهها رو چراغون کنم
این روزها چقدر شبیه ابوذرند
با سالهای غربت مولا برادرند
دشتی پر از شقایق پرپر هنوز هست
فرق دو نیم گشتۀ حیدر هنوز هست
با گام تو راه عشق، آغاز شود
شب با نفس سپیده دمساز شود
زندگی جاریست
در سرود رودها شوق طلب زندهست
دور تا دور حوض خانهٔ ما
پوکههای گلوله گل دادهست