پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
در آن میان چو خطبهٔ حضرت، تمام شد
وقت جوابِ همسفران بر امام شد
تشنهٔ عشقیم، آری، تشنه هم سر میدهیم
آبرویی قدر خون خود، به خنجر میدهیم
دلم تنهاست، ماتم دارم امشب
دلی سرشار از غم دارم امشب
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد
شبی که صبح شهادت در انتظار تو بود
جهان، مسخّر روح بزرگوار تو بود
کعبه، یک زمزم اگر در همه عالم دارد
چشم عشّاق تو نازم! که دو زمزم دارد