آیینۀ وحی و آیت بیداریست
کارش همه دلنوازی و دلداریست
دل در حرم تو خویش را گم کردهست
یعنی عوض گریه تبسم کردهست
زیبایی چشمهسار در چشمش بود
دلتنگی و انتظار در چشمش بود
شوریدهسری مسافری دلخسته
مانند نماز خود، شکسته بسته...
مفتاح اجابت دعایش، خواندند
سرچشمۀ رحمت خدایش، خواندند
تشنهٔ عشقیم، آری، تشنه هم سر میدهیم
آبرویی قدر خون خود، به خنجر میدهیم
جز در غم عشق سینه را چاک مکن
دل خوش به کسی در سفر خاک مکن
شبی که صبح شهادت در انتظار تو بود
جهان، مسخّر روح بزرگوار تو بود
زانروز که سوخت از عطش کام حسین
گوش دل عالم است و پیغام حسین
کعبه، یک زمزم اگر در همه عالم دارد
چشم عشّاق تو نازم! که دو زمزم دارد