یاد تو گرفته قلبها را در بر
ماییم و درود بر تو ای پیغمبر
رود از جناب دریا فرمان گرفته است
یعنی دوباره راه بیابان گرفته است
دل و جانم فدای حضرت دوست
نی، فدای گدای حضرت دوست
ماییم ز قید هر دو عالم رَسته
جز عشق تو بر جمله درِ دل بسته
آبی برای رفع عطش، در گلو نریخت
جان داد تشنهکام و به خاک آبرو نریخت