ای به چشمت آسمان مهر، تا جان داشتی
ابرهای رحمتت را نذر جانان داشتی
باز غم راه نفس بر قلب پیغمبر گرفت
باز از دریای ایمان، آسمان گوهر گرفت
ای حریمت رشک جنّات النّعیم
خطّ تو خطّ صراطالمستقیم
باز در پردۀ عشاق صلایی دیگر
میرسد از طرف کربوبلایی دیگر
ای آفتاب فاطمه، در شهر ری مقیم
ری طور اهل دل، تو در آن موسی کلیم
پیغمبر و زهرا و حیدر یک وجودند
روز ازل تصویر یک آیینه بودند
ای دانش و کمال و فضیلت سه بندهات
دشمن گشادهرو، ز گلستان خندهات
بر عفو بیحسابت این نکتهام گواه است
گفتی که یأس از من بالاترین گناه است
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست