رها شد دست تو، امّا دل تو...
کنار ساحل دریا، دل تو...
ای بهانۀ عزیز!
فرصت دوبارهام!
پر کشیدهام، چه خوب!
میپرم به اینطرف، به آن طرف
دشت
گامهای جابر و عطیّه را
ای نسیم صبحدم که از کنار ما عبور میکنی
زودتر اگر رسیدی و
آفتاب، پشت ابرهاست
در میانههای راه
پل، بهانهای معلّق است
تا به اتّفاق هم از آن گذر کنیم
امام عشق را ماه منیری
وفاداران عالم را امیری
روشن از روی تو آفاق جهان میبينم
عالم از جاذبهات در هيجان میبينم