خاکیان را از فلک، امید آسایش خطاست
آسمان با این جلالت، گوی چوگان قضاست
چون آسمان کند کمر کینه استوار
کشتی نوح بشکند از موجۀ بحار
رها شد دست تو، امّا دل تو...
کنار ساحل دریا، دل تو...
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است
امام عشق را ماه منیری
وفاداران عالم را امیری